بدون عنوان
سلام رها جونی دختر آخه تو چرا انقد شيطون بلا شدی همش جیغ میکشی بهونه میگیری که باید گوشیشو بدم دستت فیلم برات بذارم همش ميگي نا نا،نا نا بابات که طفلی خسته از کار که برمیگرده باید ببرمت بیرون خوراکی برات بخرهگردنشون میگیری و ميگي بریم بریم تند تند با من بای باي و میکنیو بوس میفرستی که نکنه از بغل بابایی بگیرمت ولی خیلی دوست داشتنی و عسل شدی مامان بابا عااااااااشقتن ...
نویسنده :
مامان باباي رها
23:46
بدون عنوان
بدون عنوان
دخترکم علاقه زیادی به بابایی داری وقتی میریم بیرون همش بغل بابایی باید با زور بگیرمت تا بابا یکم استراحت کن همش بابا رو میگیری و محکم بوس میکنی
نویسنده :
مامان باباي رها
18:20
بدون عنوان
سلام فرشته من عزیزه دلم این چند وقته جور نشده بيام و برات بنويسم دخترکم فدات شم این روزا به عروسک علاقه پیدا کردی همش بغلشان میکنی پیش پیششون میکنی مامانی فدات تا همین دیروزم از حموم ترس داشتی از لحظه ایی که وارد حموم میدی گریه میکردی ولی دیروز با عروسیت رفتیم حموم انقد سرگرم بود نفهميدی چه جوري شستم مامان فداي اون زبونت که انقد زود باز شده هر کی هر چی ميگه تکرار میکنی الان بریم بده عمه سبز آبی اينا رو ميگي عروسکاتو برمیداری و میگیری سمت بقیه و ميگي هاپ که بترسنم فقط اخلاق بدی که یاد گرفتی جیغ میزنی خیلیم زیاد ولی خیلی دوست دارم دخترکم عاشقتم بوووووووووس بووووووووووووس ...
نویسنده :
مامان باباي رها
18:19
بدون عنوان
سلام یکی يه دونم رها خانمی انقد بلا شدی همش باید بدومدنبالت ازين ور به اونور دوست داری همش راه بری با اینکه زیاد مسلط نیستی کم پيش مياد که چهار دست و پا راه بری ولی يه مسیر ده قدمی رو سه چهاربار زمین میخواری قوربونه اون پشت کار فداتشم
نویسنده :
مامان باباي رها
11:37
بدون عنوان
سلام رهایی دخترم تو این چند روزه به زنم به تخته خورد و خوراکت خیلی خوب شده انقد دوست داری که همش بخوری قوربونت برم در حدی پر خوری میکنی که بعد از. غذا زیاد تحرک نداری مامانی فدات تا کسی به چیزی دست میزنی سریع انگشت اشاره تو تکون میدیو میگی دس یعنی دست نزن مامانی عاشقته
نویسنده :
مامان باباي رها
16:52
راه رفتن دخترکم
رها خانمی عزیزه دلم امروز یک سال شش روزه شدی امروز ی دفه بلند شدی و چند قدم راه رفتی فداي قدمیکوچولوت از راه رفتن خوشت اومده بودو هي راه میرفتی و میخندی وقتی بابایی از سرکار برگشت چند قدم جلوش راه رفتی که انقد بابا ذوق کرد براتنمیدونست چه جوري ابراز احساسات کنه فقط میخندید
نویسنده :
مامان باباي رها
1:27